کندلها یکی از پرطرفدارترین ابزار تحلیل نموداری محسوب میشوند. اگر نگاه اجمالی به منابع آموزشی تحلیل تکنیکال (به زبانهای مختلف) داشته باشیم، محتوای مربوط به شمعهای قیمتی شامل ماهیت، انواع، الگوهای شمعی و استراتژیهای معاملاتی مبتنی بر کندلها، بخش عمدهای از این مطالب را تشکیل میدهند. در این مطلب به شرح ماهیت شمعهای قیمتی، آناتومی کندلها و مهمترین الگوهای تک کندلی میپردازیم. اگر به دانستن رمز و راز نمودارهای قیمتی مورد استفاده معامله گران قدیمی برنج در آسیای شرقی علاقهمند هستید، این مقاله را با دقت بخوانید!
نکات کلیدی
- کندلها یک ابزار مهم در تحلیل تکنیکال بهشمار میروند؛ زیرا 4 نقطه مهم در مسیر نوسانات قیمت در یک تایم فریم مشخص را در اختیار معامله گران قرار میدهند.
- امروزه بسیاری از رباتها و الگوریتمهای معاملاتی بر اساس الگوهای کندلی ایجاد شدهاند.
- تشخیص هیجانات و جو روانی حاکم بر بازار، یکی از نکات مهم برای موفقیت در معامله گری است؛ با استفاده از نمودارهای کندل استیکی بهسادگی میتوانید این نشانهها را تشخیص دهید.
کندل استیک از چه اجزایی تشکیل شده است؟
کندل استیک یا همان شمع قیمتی بیش از 100 قبل از ایجاد نمودارهای نقطه و شکل توسط غربیها، توسط ژاپنیها ابداع شد. در دهه 1700 میلادی، مردی ژاپنی به نام «هوما» کشف کرد که بین قیمت و عرضه و تقاضای برنج ارتباط مشخصی وجود دارد؛ در واقع او متوجه شد که بازارها بهشدت تحت تاثیر احساسات معامله گران هستند. کندل استیکها هیجانات حاکم بر بازار و نوسانات قیمت را در قالب اشکال گرافیکی و رنگهای مشخص نشان میدهند.
دقیقا مشابه نمودار میلهای، یک شمع قیمتی از 4 جزء باز شدن (Open)، بیشترین (High)، کمترین (Low) و بسته شدن (Close) تشکیل میشود. به محدوده بین قیمت باز و بسته شدن، اصطلاحا «بدنه» گفته میشود که در کندلهای معمولی، این بخش بزرگتر است. اگر قیمت بسته شدن بزرگتر از قیمت باز شدن بازار باشد (کندل صعودی)، رنگ بدنه کندل سفید است. در حالت معکوس یعنی زمانی که بازار در محدوده پایینتری نسبت به شروع بازار بسته شود (کندل نزولی)، بدنه کندل سیاه رنگ خواهد بود. البته توجه داشته باشید که این ترکیب رنگی حالت پیشفرض و کلاسیک اغلب پلتفرمهای تحلیلی است و شما بسته بهنظر خود، میتوانید از رنگهای دلخواه برای نمایش بدنه کندلهای صعودی (مثلا رنگ سبز یا آبی) و نزولی (مثلا رنگ قرمز) استفاده کنید.
به تصویر بالا نگاه کنید، در نگاه اول 3 فاکتور اصلی توجه شما را جلب میکند:
- بدنه: این بخش محدوده و جهت نوسانات قیمت از زمان باز شدن بازار تا بسته شدن آن را نمایش میدهد.
- سایه: هر شمع قیمتی دارای 2 سایه بالایی و پایینی است (البته اگر قیمتهای بیشترین و کمترین با قیمتهای باز و بسته شدن یکی نباشند!). این سایهها که فتیله نیز نامیده میشوند، فاصله قیمتهای باز و بسته شدن با بیشترین و کمترین قیمت ثبت شده در طول دوره تشکیل کندل را نشان میدهند.
- رنگ: اصلیترین کاربرد رنگ کندل استیک، تشخیص جهت بازار در یک نگاه است. اگر کندل سفید یا سبز مشاهده کردید، بازار صعودی بوده است و اگر آخرین کندل نمودار مشکی یا قرمز بود، قیمت کاهش یافته و فروشندگان برتری داشتهاند.
چگونه نمودارهای کندل استیک را بخوانیم؟
همانطور که از تصویر بخش قبلی متوجه شدهاید، یک کندل استیک از 3 بخش بدنه، سایه بالایی و سایه پایینی تشکیل شده است. رنگ بدنه نشانه روند بازار از زمان باز شدن تا بسته شدن شمع قیمتی است. هر کندل نشاندهنده نوسانات قیمت در یک زمان مشخص است. مثلا کندل 5 دقیقهای ساعت 11، نوسانات قیمت از ساعت 11:00 تا 11:04 را نشان میدهد یا بهطور مثال، یک کندل استیک در تایم فریم روزانه یا ساعتی، جزئیات حرکات قیمت در مقیاس روزانه یا 1 ساعت را نشان میدهد. حال میخواهیم بدانیم که منظور از قیمت باز شدن، بالاترین و… چیست؟!
- قیمت باز شدن یا Open (O): اولین قیمت ثبت شده حین تشکیل کندل جدید
- قیمت بسته شدن یا Close (C): آخرین قیمت ثبت شده حین بسته شدن کندل
- قیمت بیشترین یا High (H): بالاترین قیمت ثبت شده در طول دوره تشکیل کندل
- قیمت کمترین یا Low (L): پایینترین قیمت ثبت شده در طول دوره تشکیل کندل
نکاتی در مورد سایههای کندلها
- اگر سایه بالایی یک کندل نزولی (سیاه رنگ) کوچک باشد، نشاندهنده اختلاف کم قیمت بیشترین و باز شدن است. در این شرایط فروشندگان قدرت بیشتری دارند و بر بازار مسلط هستند.
- اگر سایه پایینی یک کندل صعودی (سفید رنگ) کوچک باشد، نشاندهنده نزدیک بودن قیمت کمترین و باز شدن است. در چنین شرایطی خریداران دست بالاتر را دارند و تمایل کلی بازار صعودی است.
- هر چقدر رنگ بدنه و ساختار سایه کندل استیک با یکدیگر تطابق بیشتری داشته باشند، نشاندهنده برتری یک دسته از فعالان بازار (خریداران یا فروشندگان) است.
- اندازه بدنه کندل نیز یکی از نشانههای میزان قدرت خریداران و فروشندگان است. معمولا در دورههایی که کندلهایی با بدنه کوچک در بازار تشکیل میشوند، بازار در حالت بلاتکلیفی یا نوسانی قرار دارد. اما تشکیل کندل استیک با بدنه بزرگ حاکی از این است که خریداران یا فروشندگان بر بازار مسلط هستند و با قدرت در یک جهت پیشروی میکنند.
نمودار کندل استیکی یا میلهای؟!
یکی از سوالات پایهای برای بسیاری از دانشجویان تحلیل تکنیکال، این است که نمودار شمعی چه مزیتی نسبت به سایر نمودارها از جمله نمودارهای میلهای دارد؟ در ابتدا باید بگوییم که اصلیترین دلیل و مزیت استفاده از کندل استیکها، نحوه نمایش و ساختار بصری قابل فهمتر نسبت به سایر نمودارها است. در واقع شما با استفاده از کندلها، میتوانید موارد مهمی نظیر جهت حرکات قیمت، بازه نوسانات بازار و قدرت خریداران و فروشندگان را بهسادگی تشخیص دهید. بهعبارت دیگر، نمودارهای شمعی همان اطلاعات را به شیوه متفاوت و کاربردی نمایش میدهند!
انواع کندل استیکها و الگوهای شمعی
هر شمع قیمتی روایت کننده داستانی از رویارویی گاوها و خرسها (اشاره به خریداران و فروشندگان)، نیروهای عرضه و تقاضا و ترس و طمع حاکم در بازار است. تشخیص هر الگوی شمعی و معامله بر اساس آن، نیازمند بررسی کندلهای ماقبل و بعدی است. در واقع در بسیاری مواقع بدون وجود نشانهها لازم در کندلهای قبل و بعد، نمیتوانیم صحت یک الگوی کندلی را تایید کنیم! بهعنوان مثال یک کندل چکش (Hammer) که در جریان یک روند کاهشی و پس از 3 کندل نزولی تشکیل میشود، میتواند نشاندهنده یک حرکت احتمالی صعودی در کوتاهمدت باشد؛ اما اگر همین کندل در یک محدوده خنثی تشکیل شود، اساسا بیفایده است. بنابراین توجه به داستانی که هر کندل روایت میکند، برای رسیدن به درک درستی از ساختار و کارایی الگوهای کندل استیکی الزامی است.
این الگوها معمولا بهطور مداوم در بازار تکرار میشوند، اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که همین خاصیت تکرار پذیری الگوها سبب میشود که معامله گران حس کنند نسبت به تشخیص و معامله گری با این الگوها تسلط دارند. بنابراین بازار سعی میکند که با ایجاد الگوهای کاذب، معامله گران را به دام بیندازد! فراموش نکنید که کندل استیکها احساسات حاکم بر بازار را با رنگها نمایش میدهند. راهکار منطقی برای استفاده از شمعهای قیمتی، این است که این الگوها را در کنار سایر ابزار تحلیل نموداری بهکار ببریم تا بازدهی بیشتری کسب کنیم.
ممکن است برخی اوقات حس کنیم که حرکات کندلها تصادفی است و از هیچ منطقی پیروی نمیکند؛ اما اگر با الگوهای کندلی آشنایی داشته باشیم، مشاهده میکنیم که در مواقع بسیاری حرکات قیمت بر پایه این الگوها است و با تشخیص آنها، میتوانیم موقعیتهای معاملاتی سودآوری را شکار کنیم. الگوهای شمعی متعددی در دنیای تحلیل تکنیکال وجود دارند که در این مقاله میخواهیم به مهمترین الگوهای یک کندلی اشاره کنیم. پیش از معرفی الگوهای کندلی، باید 3 دستهبندی مهم الگوهای شمعی را ذکر کنیم.
بر اساس روند قیمت
- صعودی
- نزولی
الگوهای کندل استیکی بهمنظور تشخیص ناحیه و زمان خرید یا فروش توسط معامله گران استفاده میشوند؛ بنابراین ماهیت این الگوها صعودی یا نزولی است. الگوهای صعودی زمانی تشکیل میشوند که خریداران بر بازار مسلط باشند و معمولا کندل (کندلهای) تایید نهایی الگو، سفید رنگ (صعودی) است. اگر خرسها (فروشندگان) قدرت بیشتری داشته باشند، الگوهای کندلی نزولی تشکیل میشوند و با کندلهای مشکی رنگ (نزولی) سروکار داریم.
بر اساس ماهیت الگو
- ادامه دهنده: همانطور که از نام آن مشخص است، این الگوها ادامه حرکت قیمت در جهت روند فعلی را پیشبینی میکنند.
- بازگشتی: با تشکیل الگوهای بازگشتی، انتظار داریم یک حرکت معکوس (اصلاح قیمت یا تغییر روند) در نمودار ایجاد شود.
این دستهبندی بر اساس کار تحقیقاتی تحلیلگر تکنیکال معروف «توماس بولکوفسکی» ایجاد و در کتاب « دایرهالمعارف الگوهای شمعی» در سال 2008 معرفی شد. او همچنین بر اساس سوابق عملکردی این الگوها، یک رتبهبندی کارایی برای الگوهای شمعی ایجاد کرد تا معامله گران بتوانند الگوهای شمعی را از لحاظ کمیت وقوع در نمودار و کیفیت بررسی کنند.
بر اساس تعداد کندلها
- یک کندلی
- 2 کندلی
- 3 کندلی (یا بیشتر)
الگوهای شمعی میتوانند شامل یک یا چند کندل باشند و بر اساس ماهیت صعودی یا نزولی خود، در نقاط مختلفی از نمودار قیمت تشکیل شوند. لازم بهذکر است که الگوهای چند کندلی الزاما قدرت بیشتری ندارند. این الگوها بر اساس جایگاه تشکیل در نمودار، قدرت روند بازار و سیگنال سایر ابزار تکنیکالی، میتوانند کارایی متفاوتی داشته باشند.
فرفره (Spinning)
شمعهای قیمتی با بدنه کوچک، سایه بالایی و پایینی نسبتا بلند اصطلاحا «کندل فرفره» نامیده میشوند. از آنجایی که فرفرهها بدنه کوچکی دارند، رنگ بدنه آنها اهمیت چندانی ندارد. این الگو نشاندهنده بلاتکلیفی بین خریداران و فروشندگان است. زمانی که به یک الگوی فرفره دقت میکنیم، در وهله اول یک بدنه کوچک را میبینیم که نشان میدهد بین قیمت باز و بسته شدن اختلاف چندانی نیست. سایههای بلند در دو طرف کندل نیز حاکی از وجود رقابت نافرجام شدید بین خریداران و فروشندگان است. به بیان ساده، در طول دوره تشکیل این کندل بازار شرایط خنثی داشته و در یک محدوده کوچک نوسان کرده است. تشکیل فرفره نشان میدهد که نبرد گاوها و خرسها رسیدن به بنبست رسیده است!
- اگر الگوی فرفره در جریان یک روند صعودی تشکیل شود، نشاندهنده ضعف قدرت خریداران و احتمال ایجاد یک حرکت بازگشتی (نزولی) است.
- اگر کندل فرفره در طول روند نزولی ایجاد شود، نشاندهنده ضعف قدرت فروشندگان و احتمال ایجاد یک حرکت بازگشتی (صعودی) است.
ماروبوزو (Marubozu)
در ابتدا بهنظر میرسد که این واژه مربوط به دنیای جادوگری است؛ اما خوشبختانه خبری از طلسمهای شیطانی نیست! ماروبوزو از لحاظ لغوی در زبان ژاپنی، بهمعنی «سر طاس یا تراشیده شده» است. در دنیای تحلیل تکنیکال به سبک آسیای شرقی، ماروبوزو به کندلی گفته میشود که هیچ سایه بالایی یا پایینی ندارد و صرفا بدنه کندل را در نمودار مشاهده میکنیم. بسته به اینکه کندل صعودی یا نزولی باشد، در این الگو قیمتهای باز و بسته شدن کندل با قیمتهای کمترین و بیشترین یکی است؛ بنابراین سایهای تشکیل نمیشود.
ماروبوزو صعودی
- یک کندل سفید بدون سایه بالایی یا پایینی با بدنه نسبتا بزرگ است.
- قیمت باز شدن معادل کمترین و قیمت بسته شدن، معادل بیشترین قیمت ثبت شده در طول دوره تشکیل کندل است. (این یعنی ماروبوزو صعودی در کمترین قیمت باز شده و در بالاترین قیمت بسته میشود)
- یک کندل قدرتمند صعودی است که نشاندهنده تسلط کامل خریداران بر بازار (در جریان تشکیل الگو) است.
- این کندل میتواند نشانه تایید در الگوهای 2 یا چند کندلی باشد.
- اگر ماروبوزو صعودی در جریان یک روند صعودی تشکیل شود، سیگنالی برای ادامه روند فعلی است.
- اگر ماروبوزو صعودی در جریان یک روند نزولی تشکیل شود، احتمال برگشت روند (شروع حرکت صعودی) وجود دارد.
ماروبوزو نزولی
- یک کندل سیاه بدون سایه بالایی یا پایینی با بدنه نسبتا بزرگ است.
- قیمت باز شدن معادل بیشترین و قیمت بسته شدن، معادل کمترین قیمت ثبت شده در طول دوره تشکیل کندل است. (این یعنی ماروبوزو نزولی در بیشترین قیمت باز شده و در کمترین قیمت بسته میشود)
- یک کندل قدرتمند نزولی است که نشاندهنده تسلط کامل فروشندگان بر بازار (در جریان تشکیل الگو) است.
- این کندل میتواند نشانه تایید در الگوهای 2 یا چند کندلی باشد.
- اگر ماروبوزو نزولی در جریان یک روند نزولی تشکیل شود، سیگنالی برای ادامه روند فعلی است.
- اگر ماروبوزو نزولی در جریان یک روند صعودی تشکیل شود، احتمال برگشت روند (شروع حرکت نزولی) وجود دارد.
دوجی
در شمعهای دوجی قیمت باز و بسته شدن یکسان است یا حداقل بدنه بسیار کوچکی دارند. در واقع بدنه کندلهای دوجی آنچنان کوچک است که مثل یک خط در نمودار مشاهده میشود. این الگو نشاندهنده بلاتکلیفی یا جنگ بین خریداران و فروشندگان است. قیمت در طول دوره تشکیل کندل، نوسانات صعودی و نزولی دارد اما نهایتا در همان محدوده باز شدن (دقیقا یا در نزدیکی آن)، بسته میشود. زمانی که کندل دوجی را در نمودار میبینیم، به معنی وجود توزان قدرت میان خریداران و فروشندگان است. بهطور کلی 4 نوع کندل دوجی وجود دارد:
- پایه بلند (Long leg Doji)
- سنجاقک (Dragonfly Doji)
- سنگ قبر (Gravestone Doji)
- بدون سایه (Four Price Doji)
طول سایههای کندلهای دوجی متفاوت است و میتواند به اشکال مختلفی نظیر صلیب، علامت مثبت یا منفی باشد. زمانی که در نمودار کندل دوجی مشاهده میکنید، باید کندلهای قبلی را بهدقت بررسی نمایید. مثلا اگر دوجی بعد از تعداد کندل صعودی با بدنه بزرگ (ماروبوزو) تشکیل شود، این نشاندهنده ضعف خریداران و خستگی روند صعودی است. در چنین شرایطی برای ادامه روند افزایشی قیمت، نیاز به خریداران بیشتر است اما عملا خریداری وجود ندارد!
چکش و مرد حلق آویز (Hammer and Hanging Man)
ظاهر این الگوهای کندلی دقیقا یکسان است (بهجز یک تفاوت کوچک در رنگ بدنه)، اما بسته به ساختار کندلهای قبلی میتوانند معانی کاملا متفاوتی داشته باشند. هر دو دارای بدنه کوچک (سفید یا سیاه)، سایه پایینی بلند و سایه بالایی بسیار کوچک (یا بدون سایه بالا) هستند. چکش یک الگوی بازگشتی صعودی است که در جریان یک روند نزولی شکل میگیرد. فلسفه نامگذاری الگوی چکش به شکل ظاهری آن باز میگردد. هنگامی که روند قیمت کاهشی است، ایجاد چکش در نمودار قیمت این سیگنال را به معامله گر میدهد که احتمالا در اواخر روند نزولی هستیم و روند افزایشی قیمت بهزودی شروع میشود. سایه بلند پایینی این الگو نشان میدهد که فروشندگان در ابتدا قیمتها را پایین آوردهاند، اما در ادامه خریداران توانستهاند بر این فشار فروش غلبه کنند و نهایتا قیمت در نزدیکی محدوده باز شدن، بسته شده است.
اینکه صرفا یک کندل چکش را در جریان حرکت کاهشی مشاهده کنیم، دلیل لازم، کافی و قطعی برای ورود به معامله خرید نیست! همیشه بهخاطر داشته باشید که برای ورود به معامله خرید بر اساس این الگو، به تاییدهای بیشتری مبنی بر احتمال صعود قیمت نیاز داریم. یک نشانه رایج که توسط تعداد زیادی از معامله گران بهعنوان تایید برای ورود استفاده میشود، تشکیل یک کندل صعودی بعد از چکش است که قیمت بسته شدن آن بالاتر از بالاترین قیمت کندل چکش باشد.
چگونه الگوی چکش را تشخیص دهیم؟
- روند بازار نزولی است.
- سایه بلند پایینی باید حداقل 2 الی 3 برابر بدنه کندل باشد.
- سایه بالایی نداریم یا بسیار کوچک است.
- بدنه در انتهای محدوده بالایی کندل قرار گرفته است.
- رنگ بدنه میتواند سفید یا سیاه باشد.
مرد دارآویز یا معلق، یک الگوی نزولی است که میتواند نشاندهنده سقف قیمت یا یک محدوده مقاومتی قوی باشد. تشکیل این الگو در جریان یک روند صعودی، به معامله گران گوشزد میکند که تعداد و قدرت فروشندگان از خریداران بیشتر شده است. سایه بلند پایینی نشان میدهد که فروشندگان در ابتدا قیمت را کاهش دادهاند؛ اما در ادامه و علیرغم تلاش خریداران، صرفا بازار تا محدوده قیمت باز شدن کندل رشد کرده است. این فعل و انفعالات باید بهعنوان یک سیگنال مهم در نظر گرفته شود، زیرا نشان میدهد که خریداران توان لازم برای ادامه روند صعودی را ندارند و همچنین، قدرت فروشندگان در حال افزایش است.
چگونه الگوی مرد دارآویز را تشخیص دهیم؟
- روند بازار صعودی است.
- سایه بلند پایینی باید حداقل 2 الی 3 برابر بدنه کندل باشد.
- سایه بالایی نداریم یا بسیار کوچک است.
- بدنه در انتهای محدوده بالایی کندل قرار گرفته است.
- رنگ بدنه میتوان سفید یا سایه باشد، اگرچه رنگ سیاه در این مورد نشاندهنده قدرت بیشتر الگو است.
چکش معکوس و ستاره دنبالهدار
این دو الگو نیز کاملا به یکدیگر شباهت دارند. تنها تفاوت آنها همچون موارد قبلی، نوع روند (صعودی یا نزولی) حاکم بر بازار است. چکش معکوس یک الگوی بازگشتی صعودی و ستاره دنبالهدار، یک الگوی بازگشتی نزولی است. این کندلها بدنه کوچکی دارند، فاقد سایه پایینی یا بسیار کوچک و سایه بالایی آنها بلند است.
چکش معکوس
این الگو زمانی اتفاق میافتد که قیمت در حال کاهش است و شکلگیری آن، احتمال بازگشت قیمت را نشان میدهد. سایه بلند بالایی کندل نشاندهنده فعل و انفعالات میان معامله گران است. در ابتدا خریداران سعی کردهاند که قیمتها را افزایش دهند. اما در ادامه و با ورود فروشندگان، قیمت کاهش یافته است. در نهایت خریداران تلاش کردهاند که کندل در همان محدوده قیمت باز شدن، بسته شود که این میتواند یک نشانه خوب برای احتمال رشد قیمت باشد. در واقع این نشان میدهد که فروشندگان در کنترل بازار و کاهش بیشتر قیمتها ناموفق بودهاند. در صورتی که فرآیند تضعیف قدرت فروشندگان ادامه یابد، خریداران موفق میشوند که قیمتها را افزایش دهند و روند صعودی آغاز میشود.
ستاره دنبالهدار
همانطور که اشاره کردیم، ستاره دنبالهدار یک الگوی کندلی شبیه به چکش معکوس ولی با ماهیت نزولی است که در جریان یک روند صعودی تشکیل میشود. در ابتدا قیمت رشد کرده است اما در ادامه و با فشار سنگین فروشندگان، کندل در محدودهای پایینتر از قیمت باز شدن، بسته شده است. این بدان معنی است که هرچند خریداران تلاش کردهاند تا روند صعودی ادامه یابد، اما قدرت فروشندگان بسیار بیشتر از آنها بوده است. تشکیل الگوی ستاره دنبالهدار میتواند یک هشدار نسبتا قدرتمند مبنی بر بازگشت نزولی قیمت باشد، زیرا در این صورت عملا خریداران قدرت چندانی در بازار ندارند.
سخن پایانی؛ هیچ الگویی همیشه کار نمیکند!
در مورد الگوهای کندل استیکی به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشید. برخی از کسانی که بهتازگی با تحلیل تکنیکال و کندل استیکها آشنا شدهاند، اینگونه میپندارند که معامله گری بر اساس کندلها راهی برای ثروتمند شدن است! در حالی که این طرز تفکر چه در مورد کندلها و چه در مورد سایر ابزار تحلیلی، کاملا اشتباه است. این الگوها نشاندهنده تمایلات و مسیر آتی احتمالی بازار است و بههیچ عنوان، بهمنزله تضمین حرکت در جهت مورد انتظار نیست…
با توجه به حجم بالای محتوای آموزشی مربوط به کندل استیکها و بهمنظور عدم سردرگمی مخاطب، مطالب مربوط به مهمترین الگوهای چند کندلی در مقاله بعدی بخش تحلیل تکنیکال وبلاگ داموند مطرح میشوند.